هم سلولی...
تنهایی را ترجیح میدهم . . . به تن های که . . روحشان با دیگری است . . و لمس نگاهشان ترسیم مفروض ذهنشان . . از من احمق بودن است چه جولان عجیبیست . . بودنت در من . . حتی در تنهایی هم تنها نیستم با خیالت . . ان قدر که یادت اضافیش . . تنگنای عجیبی برای من در خواب است . . دنیای خواب هم در من از تو بی امان مانده تنهایی همین است . . . تکرار نامنظم من بی تو . . . بی اینکه بدانی برای تو نفس میکشم شاید . . باید فراموش کرد یاد تمام انهایی را که . . . با نبودشان بودنمان را به . . بازی گرفتند/ مثل اتش تو صحرا . . یا که طوفان تو دریا . . مثل ظلمت توی شب ها . . جون به لب موندم و تنها معجزه میکنند . . . اشعار من . . وقتی تو می نشینی به جای ردیف . . در هر بیتش . . بالاترین نعمت این روزها . . ارامش است . . . اگه دوسش داری لطف کن . . بریز این لامروت رو به پاش . . والا چیزی از تو کم نمیشه ک هیچ . . ارزش و معیارت بالا میره حالا خود دانی/ اهای اس ام اس . . اگر رسیدی به او. . دیدی خواب است بوسه بر پیشانی اش بزن . . اگر غم داشت شادش کن . . اما اگر شناخت و پاکت کرد ...سرش داد نزنی . . می دانی عزیزم این روزها زخمیست یه جایی از زندگی هست که . . . دیگه میگی زورم نمیرسه . . . اونجاس که . . ادم تازه روی نقطه ی شروع قرار داره . . یعنی وقتی کلی نفس نیازه . . نفسی نیست . . نقطه پایان ذهن....همیشه نقطه ی اغاز سختی هاست . . پنجره را که باز میکنی . . . دلم می اید و لب تاقچه ی نگاهت .م ی. ن. .ش .ی .ن .د ببین چه بی دام و دانه جلد نگاهت شده در هر اشکی نگرانی موج نمی زند . . . اماااا . . در برخی از لبخند ها اشک موج میزند . . و تظاهر مانع از ضایع شدن . . ادم ها می شود . . امااااااا . . چشم ها را چه باید کرد ...این لعنتی ها دروغ را یاد نگرفته اند شمع می سوزد . . اب می شود ...و تمام ..و تمام . . . با خود می برد هر انچه داغش کرده . . . تو چه ؟؟؟لعنتی . . می سوزانی....اب میکنی...تمام میکنی... . . . امااااااااااا . . . تمام نمی شوی...جانی ندارد این تن . . باز هنوز می سوزانی اش/ جولان می دهند افکار ذهن قلبم . . . انچنان به چشم سرم نگاه میکنند . . که انگار ارث پدرشان را میخواهند . . لعنتی انگار نبودنت ارث اجدادشان بوده که . . من بالا کشیده ام . . چه طور ..با کدام دارو تب نبودت را بخوابانم عشق زیبایی های دل خواه را در . . معشوق می افریند . . دوست داشتن . . زیبایی های دل خواه . .را در دوست می یابد و می افریند/ کلاغ جان . . . قصه هی من به سر رسید . . . سوار شو تو را هم به منزلت . . . برسانم.... در مرداب خاطراتت غرق شدم . . . . نجات نمی خواهم . . کمی ببار . . . کمی نگاه کن که چه کرده ای با من محصورم در این اتشکده . . تنت مرا میسوزاند . . و به تو نمیرسم . . باز مینویسم از تو.. ...لجاجت میکند مرا به تو . وصل میکند . ممتد مانده ام در سکوت شب.. . و اغوش خیالت پرانتزی است . بدون شرح پر از خاطرات . ودوئل ذهنم را مشغول میکند هر شب باید یه وقتایی شکست این غرور . . انگل را . . و من میخواهم بشکنم این اسکاریس معده را . . قبول گناه کارم ان قدر که صدایم . به تو نمی رسه . . اماااااا . . ببخشم حتی اگه صدایت به من نمیرسه . در دل بگذر از گناهم . . خطا کردم... جاده حد ترخص ندارد . . مسیرش بن بست ندارد . . تابلوها همه دروغ میگویند . دوربرگردان هایش . منتهی الیهش . درد دارد ..ومن همیشه نقطه میگذارم ابتدای این . . . مسیر دور ... . . سرانجام کجاست ...نقطه..سه نقطه...ممتد در امتداد . . ناگفته ها خوش درخشید . و تن خسته از پر کردن جاهای خالی می دانی چه لذتیست . . الکترون اتمی باشی که . . ان قدر بار مثبتش زیاد است که . . در اغوشش خفه ات میکند . . انگار بین این همه الکترون ازاد فقط جذب تو شده . . کاش همه ی الکترون های تنها . . مجذوب قلب اتمی شوند . . که دافعه ندارد همه اش جاذبه است به ربودن/ باید همیشه خدا را صدا زد . . نه صدا فریادش کرد . . . میدانی اخر صدا به صدا نمی رسد . . انگار همه او را فریاد میزنند . . نمی دانم چرا؟؟؟ . اماااا همه انگار نوای اسمان و هوای سرزمین دیگری را به سر دارند . . . نمیدانم از بین این همه فریاد . صدایم را میشنوی همه را صدا زدم جز خدا . . . هیچ کس پاسخم نداد . . . جز خدا . . با تو دوست میمانم فاصله را روی چشم میگذارم . . به هوای تو تحمل میکنم . . . . عشق چیزی جز این نیست . . بودن در تمام فصول . نه فقط بهار . زمستان . پاییز .
زمستان دیوانه ام میکند وقتی قلبت زیر سرم . . رگبار گونه تپش میکند . . و من خسته میخواهم کفه کنم . . اماااا . صدای قلبت نمیگذارد . و تا صبح باید خشاب رگبار قلبت را با . . عاشقانه هایم پر کنم . . این بهترین حس دنیاست . شلیک کن تپش زیبای قلبت را/ هی دنیا . با توام دست بردار ...ان قدر ازار نده . . مگر نمیدانی من هامان ...ما شده . . مگر نمی دانی منها کرده ایم کینه ها را مگر نمیدانی . . اینجا دل هایی هست که برای هم جان میدهند . . ارام بگیر زخم نزن ...ارام بگیر فریاد نزن . گوش هامان از پر شده اهنگت . میخواهیم به ساز خود رقص پا کنیم نمی دانی چه لذیست . . وقتی نگاهت در نگاهم خیاطی می شود . . وقتی تکه تکه میشود غم هام . . ان لحظه که غرق نگاهت میشوم . . همان دقایق است که یادم می رود . دنیا نیش دارد عقرب گونه . می زند زهرش سخت کشنده است بگذار بمیرم در اغوشت طولانی . بگذار تنفست باشم . در نفس تنگی های هیاهوی فریاد . بگذار در این اتشکده محصور بمانم تنت را . بگذار زندان باشد برای همیشه قلبت مرا . بگذار دستانم لمسی باشد به یادگار دردهایت را . تو فقط مغرور باش . انقدر که تمام کلمات را به بردگی اورم برای عاشقانه هایمان دیوانه ام میکند . . . وقتی قلبت زیر سرم . . . مثل رگبار میزند . . دیوانه شلیک کن ...دارم دیوانه میشوم . این را میخواهم وقتی قرار شد . . دست هایم را گرفتی . . بودنت را ندادی . . زیر قولت زدی.... زیر حرفمان....دستانم را نمیخواهم . . یادگاری شکستنت . اشک هایت را پاک کن دستانم . لمس دردهایت ایستگاه . . . همان جایی است . . که دل خسته از تپش . پا خسته از حرکت . . چشم کور به افق نگاه سردش سویی نداشته باشد . . و خدا گفت :بیهوده جولان میدهی . تقسیم تو قسمتش باقی مانده ندارد رفتنت را تب دارم . . می نویسم از جاهای خالی . از سه نقطه های دق کرده روی این دیوار مجاز . . خدایا کمی بیا جلوتر . . جمله بی مفعول ...فاعل را عاقبت دق خواهد داد . . عاشق بی معشوق چگونه این همه جاهای خالیه . . سر به فلک را پر کند زمستان امد . . چند زمستان دیگر باید بی تو . . سر کلاس عشقش درس بنویسم . . تا کی باید به جایش حاضری بزنم . تا کی باید پنهان کنم غم های . ناگفته این دل لامروت . تا کی باید با زور دنیا بخندم . به کدامین بهار بد بودم . به کدامین بهار خسته باز شکوفه های نبودش را التماس کنم خدایا . . امشب نشسته ایم به امید بارانت . . کمی مهرت را میخواهم . . قرض میدهی . .کمی باران برای چشم های خسته قرض بده تا . ببارد ... . تا محتاج نگردد این لجوج به اشک تمساح لطفا . . یه پرس خدا . یه پرس ارامش . یه خواب طولانی . یه جفت چشم خسته . یه کوله بار سفر . یه جفت پای اماده . یک جفت کفش اهنی . وووووووووووو . فرار از این مرز جنون ..تا خود خدا....تخت گاز...بی توقف ...بی حتی . . توووووووو.......بی حتی حس بازگشت..به زادگاه کودکی/ شمارش معکوس شد رفیق . . وقتی ابر باردار میشود . لاجرم خواهد بارید . . ادم وقتی باردار بقض باشد . . میبارد . پس شمارش کن دنیا معکوس خواست . من و تو را فاصله خط عابر پیاده ندارد . . . دوربرگردان ندارد . . به تابلوهایش اعتمادی نیست . . دست مرا بگیر و رد شویم از این خطوط فاصله . بشکنیم ...فاصله ها را . تا نشکسته ما را/ بدترین چیز تو زندگی اینه که . . وقتی بتوانی اما نخواهی . . . و زمانیست که می خواهی . . امااا نتوانی . . تا میتوانی بخواه ...و انجام بده انچه در دل داری/ یادمان باشد . . عشق درد دارد...تنهایی دارد . . سکوت دارد...در سکوت جان دادن دارد . . زخم زبان دارد....تمسخر دارد . . جدایی دارد...نرسیدن دارد . . سردی دارد....خاطره دارد . نرسیدن دارد....کوچ دارد . امااا...با تمام این همه زیباست...پاک است.....نور است...همه اش زیباست عشق یعنی اختیار دهیم . . تا نابودمان کنند . . امااااااا . . اگر اعتماد کنیم هم ایا این کار را میکنند . . اختیار دادم نابودم کن . . یادت نرود که با تمام ..... انچه داششتم اعتماد کردم بیا برویم . . از این شهر خستگی ها . . از پوچی دل بستگی ها . از سرزمین مغرور بی کسی ها . از سایه های سرد نگاه ها . از سکون بی وفایی ها . از بی رحمی های کوسه های ماهی خوار . از نیش عقرب های سیاه بی باوری . از فریاد های شنود نشدنی . بیا برویم از هیس های دق کرده در گلو ریتم زندگی نوازش گر نیست . . دل به خواه من و تو نیست . . اماااااااا . با تمام سازش کوک دلمان را خود مان کوک میکنیم . . بگذار دنیا مانع باشد برای پرشمان . . اگر با هم پرواز کنیم . اسیر عقاب اسمانش نخواهیم شد/ امان از این اما ها و اگر های لامروت . . . ارزوها را زیر رادیکال ذهن خود میبرند . . هر چه کلاف میبافی این . لعنتی ها کلاف دیگری میبافند . . دقت کردی . . اگر این چنین بود ..اگر انچنان می شد . شده اند کلنجار های ذهن . اماااااا . اگررر . خیزم از این تیر زهر . کشم روی بر نقاب عشق من روی سر هر شب . . زندگی کردم با نبودت . . می دانی دل خوشم به لحظات بودنت . . بودنی که نور بود ...مهربان و صادق . . راستش نبودت ویرانم کرده . . امااااا بوی عطر تو زیر خاک هم که هستی . . گلاب گونه پر کرده لحظات اتاق من را . . من حاضر دست بالا . . تو حاضر دست بالا این روزها میدانی . . چه با قلب ها میکنند . . اول به رنگ دلشان کدر میکنند . . بعد به خواست دلشان مثل برگ چک کلر میگذارند . . تا مهر برگشت بزنند به خیال خودشان زندانیشان هستی پاک که نگاه کنی . . رو که بازی میکنی . . فکر میکنند کلاغ زاغ قصه اند خوش صدا و خوش اواز . . صادق که باشی . میروند به حساب تنهایی مغازه ی فخر فروشی باز میکنند . . کفتار گونه محبت را چوب حراج میگذارند . به ناچیز می فروشند لحظات ناب عشق بازی را . . چه خوب به دندان گرفتی قلب صبورم را . . خوش بگذران شامت امشب ق ل ب من است