هم سلولی...
چه قدر سخت به دست می اید . . . و چه قدر زود از دست می رود . . این ارامش ادمی . . . تنها چیزیست که ....همه دنبال انند این روزها خاطرات را سوار بر قایق کاغذی . . . روی امواج طوفانی . . . با رقص های اواره فراموشی ..تا کجا روی اب دوام خواهم اورد . . نمی دانم . . با تو فقط خواهم رفت ....کجا به گل خواهم نشست . . . دوام را دیگر خدا می داند تا کجا خواهم اورد . . اما همین احوال از زمین دل کندم دنیای زیر اب شبیه دنیای چشم های تو ست . . . هر چه بیش تر دست و پا زدم . . . بیش تر فرو رفتم . . . حالاااااااااااااا غرقمون نکنی ... همچون باران باش . . . رنج جدا شدن از اسمان را . . . در سبز کردن زندگی جبران کن می دانی تمام . . . حرف هایم همان هایی هستند که . . . نوشته نمی شوند . . . داخل همان سه نقطه هایی که به گور خواهم برد دلتنگ که باشی .....جهانی را تنگ میبینی . . . دل تنگ که باشد . . . جهانم تنگ است ..... . . . دل که دیگر مرده حسابش کن باران همیشه می بارد . . . اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند . . . به خدا نامردیست . . ان همه اشک را به چشمکی فروختن تمام حرف ها پشت سرت بود . . . الفبا را به دنبالت پیمودم . . . تو حرف نداشتی . . نقص از ذهن های کور بود نمی دانم به مسافر دل بسته ایم . . . یا مسافر شد به انکه دل بسته ایم . . . چه قدر تفاوت دارد این . . جملات با هم سخت است او رکدن کسی که . . . همه ی زندگیه من است گاهی باید بی رحم بود . . نه با دوست نه با دشمن . . . بلکه با خودت....وچه بزرگ می کند ان سیلی . . که ادم به صورت خودش می زند زندگی . . نفسی بیش نیست . . . گاهی که میگیرد ......پنجره را به کدام سو باید . . باز کرد تا صدایت را بشوند . . . اری دلت که گرفت همه کر میشوند . . جز خالقت که از گلی تنی ساخت...و نفس داد تا صدایش کنی دوره دوره ی رنگین کمان هاست . . با رنگ های زیبا . . بی دوام ... . . اینجا دلت را رنگی میخواهند ...راست های ساده را دوست ندارند ..دیوانه انگارند . . . میدانی رفیق .....رنگ لعاب سیرت را بر منقار . . صورت به صلیب میکشانند پنجره را که باز میکنی دلم می اید و لب تاقچه ی . . . نگاهت می نشیند . . . ببین چه بی دام و دانه جلد نگاهت شده . . پنجره غبار نگیر . . . دیگر نیست که اسمش را رویت بنویسم . . . منم با دست هایی خالی . . انگشت هایی که افعال را عاشقانه زندانی کرده اند . . غبار نگیر بگذار خاطرات را برای همیشه فراموش کنم فاجعه یعنی غرق در خیال باشی . . . ان قدر که حتی حقایق مشهود را هم نمی بینی . . . مثل تشنه ای که برکه را نمیبیند . . اما دلش برای سراب ثانیه شمارش میکند از خرابی میگذشتم منزلم امد به یاد . . . دست پا گم کرده ای دیدم . . دلم امد به یاد اسم های مجازی.... . . . دنیای مجازی........... . . . حرف های مجازی......... . . عکس های مجازی........ . . و در بین این همه مجازی تنها واقعیت که باورش ممکن است . . . دروغ است ............ فرقی ندارد کجای جاده باشی . . . ایستگاه همان نقطه ای است . . . . که دیگر امیدی به رفتن نداری....توقف کن بیجهت نفس نزن . . . پیاده شو تلاشت را متوقف کن میخواهم بر بلندترین جای دنیا . . . با بلند گوهای پر صدا . . . طوری خاص سکوت کنم بد ترین نوعش اعتیاد ادم به ادم است . . . وقتی معتاد به بودن یک نفر باشی . . . ترکش یعنی مرگ سفری به دور دنیاست . . . . وقتی دستان تا انتها ..رویت را . . نوازش میکند تلخ نویسم امشب به تهدید نفس . . گاهی دندان تیز کرده . . چماق بر ذهن میزند...و چاقو کند میکشد بر تنهایی . . روباه گونه...زوزه سر میدهد... . . اینجا ادم تنهایی را باید رسوای عبادت کند . . نه رسوایی در دهان روباه اینجا زمین است ...بالای سرش اسمانی . . . پر از ستاره ..زیبا افریده . . افریدگار . . با صبر به نوشتن خطا نشسته تا صدایش کنی . . پاسخ میدهد اگر فقط دلت را بی بهانه رهسپارش کنی خدایا گم شده ام در غبار مه الود گناه . . کمی ..گاهی می شود نیم نگاهی . . . این طرف ..کمی دور اما . . . منتظری نظر کنی . . فراموشت کرده ام ......فراموشم نکن گاهی با وجود فاصله در قالب فرسنگ . . می شود سیاهیه شب را به لقای . . سکوتش داد . . تنهایی را فریاد کرد . . خواست تا نورش را کمی به رخ زرد گونه های یاس بپاشد . . سبک شد از دنیای ناموزون وحشی . . . امتحان کن نه تکراری می شود نه . . بیات . . نه کهنه می شود ..نه فرراموش . . عشق تمام است برای . . تمام درد دارد مجبور باشی به رفتن . . . امااا دل کنده نمی شود . . . به ماندنی اسرار دارد که هیچ کس . . مشتاق ان نیست گاهی تیغ زدن . . . ارزشی دارد که نوازش ندارد . . این یعنی نباید عشق را گدایی کرد حتی اگر . . عاقبت تنهایی باشد هیچ دلی بی بهانه نمی تپد . . . نمیدانم بهانه ها دل گیرند . . . یا دل ها بهانه گیر گاهی اسم ادم را باور نکن . . . کاری میکنند که از . . . عهده ی هیچ گرگی بر نمی اید...زوزه های گرگ نما . . . فراموش شدنی نیستند سر سرنوشت را قطع خواهم کرد . . . دزد . . . ارزوهای من است دل ربایانه دگر بر سر ناز امده ای . . . از دل ما چه به جا مانده . . . که باز امده ای دلتنگی یعنی . . . فاصله ای که با هیچ بهانه ای پر نمی شود از تو شعر می سازند در دفتر خاطراتشان . . گاهی که دلشان دلتنگ شد . . ورقت می زنند . . خوابشان که گرفت مچاله ات میکنند یک گوشه ی اتاق رهایت . . می بینی رفیق شعر ...دل را کسی باور ندارد دست به دست سایه دادن . . غروبی دارد سرد . . کنجی دارد غم الود....سایه ها اگر . . قابل بودند . . از نور گریزان نبودند یادمان باشد گاهی انکه سکوت میکند . . . به حساب پاسخ نداشته اش نگذاریم . . گاهی ادما سکوت میکنند در حالی که پرند از فریاد . . باید دیدمان را عوض کنیم ذهن مثل چتر نجات می ماند . . . وقتی عمل میکند که . . . باز شده باشد نگدار من اگر ان است که من میدانم . . . شیشه را در . . . بغل سنگ نگه می دارد عاقلانه انتخاب کن تا عاشقانه زندگی کنی . . . اگر عاشقانه انتخاب کنی . . . عاجزانه زندگی خواهی کرد عشق یعنی در اغوشی . . . نفس برش بزنی . . که روزی نفس میگرفتی..... . . عشق یعنی مرگ در اغوش یک هم نفس ...با تمام تکراری هایش زمانه باردار شد . . بار دار بغض هایی در پس هق هق هایی که . . شنود نشد . . ابر ها زایش قطراتی از اشک ادم هایی که انتظار را . . روی خاکستر سیگار هایشان . . هک کرده اند . . و زمانه چه سواری غم باری میگیرد از اهل زمین گاهی که دلت شکست . . . حتی شده اشتباهی هم شده نگاهی بینداز . . پشت سرت یک نگاه . . خسته نشسته .....گناه ادم چیست ....یه وقتایی . . وقتی چشم ها از تلاقیه نگاهش با دیگری خیانت را انقلاب کند دل شکستی . . چه قدرتی داشتی....شکستن قدرت نمی خواهد . . ببین صدایش هم در نمی اید . . می دانی دل ها چه قدر قدرت دارند...لعنتی . . صدایش هم در نیامد/ رفتنت اغاز ویرانیست حرفش را نزن . . . ابتدای یک پریشانیست حرفش را نزن . . دوست داری بشکنی قلب پریشان مرا . . دل شکستن کار اسانیست حرفش را نزن