هم سلولی...
گل جایی می رو یند گه گلی جان داده . ادم از خاکی جان می گیرد که ادمی جان داده . تو چه خوب از سلو مان عفو خوردی حکم این بود زندانی همیشه مقصر نیست . شاید گاه برای کسی باید جان دهیم ....ازادی همین است عشق جز این نیست انفرادیم تو به جای من نفس بکش/ مجموعه ی تحقیقات من در باره ی نقش پتاسیم در بدن ...در صورت دریافت کد می توینی دان کنید صدایت در این هیاهوی فریاد به گوش نمی رسد . . بیا بیرون از زیر خاک . . . اینجا کسی به فکر رودت گل الوده شود نیست . . شقایق هم خودش را تحویل سال نو داد . . استعفا داده انگار از زندگی . . نههههههه...نیا در این هیاهوی پر از خالی . . پر های پوچ . . پر از ریا...فریب و دروغ . . تو یک مکث عاشقانه ای که در پیله ای از ابهام . . تقویم را ورق میزند تمام گزینه های پاسخ نامه را تو خواهم زد . . نه لیسانس ...نه فوقش..نه دکترا . . بگذار همه بدانند . . تنها پاسخ گزیده ام تویی....رسوایت خواهم کرد لعنتی . . تو را کنکور سخت من است امسال . . یا تو یا ندارد مابقیش در حلقوم طراح سوال لعنتی ها اگر قصد ماندن ندارید . . عاشقانه نگاه نکنید . . چشم هایتان را بدوزید....قلب هایتان را سفره نکنید . . در به در نکنید ادم هایی را که عاشقانه . . دلشان را پهن می کنند . . تا پاهایتان زخم برندارد ...روی این جاده های کش دار ممتد به فریب هیچ تضمینی نیست پایان عشق . . خوش باشد . . همیشه نیست انچه انتظارش را داریم . . گاهی وارونگی جاده ان قدر . . پر شیب ساز معکوس می نوازد... که سرانجام تمام تصورات فقط . . خیال خوشی در بازی بیش نصیب نخواهد شد . . پس باید امادگی تمام وقایع را پیش بینی کرد هیچ دلیلی وجود ندارد . . . تا مرز جنون پای کسی سوختن . . چون ارزش ندارند ادم هایی که . . سوختنت را می خواهند تا به خواسته هایشان برسند . . اینها مرزی نمی شناسند . . دود هم که بشوی باز یک جایشان احساس نیاز میکند . . عشق که بوی نیازش به گوش رسید . . فاتحه ی رابطه را باید خواند تا حالا شده فقط یک نگاه اسیرت کنه . . بعضی ادما رو نگاه نباید کرد . . اگه نگاهشون کنی . . یک عمر باید کولی بدی.....اینا دزد ادمند . . لامروت ها نمی دونم چی تو چشماشون دارن که مثل برق سه فاز میگره کوچ پرنده ها به من اموخت . . . هوای رابطه که سرد شد . . . . باید رفت ایستگاه همان جایی است که دیگر کسی . . بودنت را انتظار نمی کشد . . خواه قدم اول خواه قدم N ام . . بیهوده جان کندن است اگر قدم از قدم برداری بعضیام هستند کارشون کشتن ادم هاست . . عاشقت میکنند . . بعد قهر میکنند . . اما یواشکی لعنتی ها حواسشون به حتی تعداد خمیازه هاتم هست . . به اینا میگن عزرائیل هر شب از یه قسمت از بدن . . خیلی اروم ...با صبر....جان می گیرند . . یه دفعه خلاصت نمی کنند ÷یکی پیدا شود معنا کند . . ادم های این دوران مبهم را . . هر حرف هر کلمه . . انگار متفاوت است .....از انچه بیرون رانده می شود از صندوقچه ی دهان ها . . اینجا ابهام است و ابهام . . دود است و ماشین...اهن است و یک دنیا خراش که رنگ شده اند . . کاش بیاید روزی که کلماتمان انچه باشد می گوییم . . نه انچه که می خواهیم رخ دهد دیوانگی که شاخ و دم ندارد . . همین که جماعتی . . ماهی را درون تنگ زندانی میکنند دلیل خوبی است . . حتی ماهی درون تنگ هم دیوانه است . . که عمری دریایش را به رقص . . اجباریه درن تنگ فروخته....ادمی اگر دیوانه نبود . . مفت خود را به خود درونش نمی فروخت بین یک چیز همیشه درجا میزند این ذهن . . ایا . . فردا ان چیزی خواهد شد که امروز را . . به امیدش سنگ دل تراشیدم . . یا اینکه از پس امروز فردایی ساز ناکوکش را با نیش خند . . به رخم خواهد کشید تصاویر تکراری...حرف های تکراری . . ایا در بین این همه تکرار . . باید عشق ادم ها تکراری شود . . وای به روزی که ادم ها خسته شوند از صورت ها ی هم . . تکرار شویم هر ثانیه برای هم . . اما هرگز تکراری نشویم برای هم دوست داشتنی اند . . . . ادم هایی که . . . شبیه حرف هایشان هستند پادشاه باش . . . حتی اگر قلمرو ات . . اندازه اش در حد عرض شانه هایت باشد چه قدر سخت است تنگ ماهی بودن . . اگربشکنی قاتلی و اگر نشکنی زندانبان . . خوش به حال اب با من از شعر نگو تب داراست . . با من عشق نگو..بیمار است . . با من از دوست نگو....بر دار است . . با من از خواب نگو....در بند است . . با من از درس نگو...اشباع است . . با من از ماه نگو....پنهان است . . . با من از رنگ نگو ....بسیار است . . با من از مهر نگو.....کمیاب است . . با من از هیچ بگو....بسیار است . . تاثیر می پذریم ...وقتی با افکار متفاوت هم نشین می شویم بی انکه حتی کوچکترین . . اثری از ان ها را در زندگی داشته باشیم . . ویروس غریبی دارند گفتمان های ادم ها بر روان . . وقتی کنترل نشوند عشق . . به دور از تکراری شدن همیشه تازه می ماند . . حتی وقتی چروک تمام تنش را مچاله کند . . رنگ و لاب عشق را زیبا نمی کند . . ساده به دل فرو می رود . . اما با تبر هم از دل کنده نمی شود . . این است بلای این سه کلمه ی لعنتی/ همین که زخمهایت را روی بدنم . . باد میزنم تو را به یادم می اورد . . کاش این جراحات . . التیام نیابدند . . درمان نیابند....منم ...زخم هایت....و دست هایی که دنیا را . . برایت میخواست ...همین هیچگاه به چشم هایش خیره نشو . . اسیر که شدی . . رها شدن از بندش با مرگ تفاوتی ندارد . . عزرائیل می اید اما تو دل نمی کنی . . این تنها بلای عشق است .....دل کندنش غیر ممکن است . . در حالی که کنده شدن و رفتن از خاک گریبان همه را خواهد گرفت . . و افراط در عشق دوزخ را هدیه خواهد داد . . چون به ناحقش هم باید تیغ کشی ...به صورت حق گاهی دل ادمی برایش تنگ می شود . . بی فریاد...بی صدا..بی هیاهوی ادم ها . . بی دروغ...بی حرف مفت....بی غم...بی درد . . بی حس های توخالی . . بی لحظه های خیس . . اری گاهی دل ادم برای هیچ تنگ می شود...همان هیچ مطلقی که . . کمی گوشه بگیرد...و حتی به خودش هم فکر نکند . . شاید...شاید امشب خدا بیاوردش در خوابم هههه . . . عشق نیست وقتی باید باشد . . خواب است به وقت انحلال . . و درمان نیست لعنتی به وقت نفس تنگی . . پس چیست؟؟؟؟؟...دروغ نیست ...اما نیست همیشه اولین نگاه . . اولین کلام...اولین برخورد ....اولین عشق...اولین سکوت . . اولین فریاد.... . . همیشه در ذهن خواهد ماند...مثل دانش اموزی که . . اولین شرعش ...همیشه خاطره می شود . . مراقب باشیم اولین نگاه جاذبه باشیم . . تا دافعه..مهم است تمام دنیای من . . یک او ...تمام او یک من.... . . و پلی ک سیبیل هایش را تاب می دهد ...با اون شکم گنده اش . . تا مثلا ثابت کند گردنش ضخیم است . . اصلا گند بزنه به اون سیبیلات خر پول . . سلول عشقمان تو حلق عمت...منگل ...خخخخخخ ...بخور تا بترکی او هایی هستند که غالب می شوند بر تو . . تمام تو را او میکنند . . وقتی در حلالشان حل شدی...راهی برای فرار نیست . . بدا به حال حلال هایی که حل شونده یشان . . دبل ایکس های ساده باشند . . اینان هر روز حلال می شوند....سیرامونی ندارند . . اشباع نمی شوند . . خلاصه درس غریبی می دهد این مبحث از مشق شیمی تن ادم ها هرزه نمی شود . . انچه ادمی را فاحشه میکند...ذهن هرزه اش است . . گمان بد نکن منظور تن به تن دادن نیست . . مقصود ان چیزی است که ذهن سبب ساز شد . . تا تن به دار مکافات اویزان شد . . کاش موقع درد کشیدنش ذهن بیمار تماشا نکند چه بر سر تنش اورده . . او هم کمی درد رسوایی را نوش کند . . بعد بمیرد خدایا به ازای هر بار که . . دلم رو شکوند . . 10تا از موهاش رو بریزون....وجای اون موها . . خارهایی رو برویان تا هر وقت . . دیگری خواست جای من دست به موهاش بذاره دستش . . پر از تیغ هایی بشه که خودم با اشکام . . ابیاریشون کردمممممممم بعضیا قلبشون ویروس هایی داره . . وکلی بهش افتخار هم میکنند . . . چون هنوز واسه هیچ ضد ویروسی . . شناخته شده نیست . . چه برسه به ادمای ساده دلی که به دل این ادما . . دل میدن و امید دارند تا روزای بارونی خیس نشن خدایا یه چی میگم . . به دل نگیر . . . زمین نیایااااااااااااااااا . . وقتش نیست چون که انکارت میکنند . . ادم های تا پانکراس مسلح خدایا . . همه فوق لیسناس حال گیری دارند . . . چرا ما هنوز تو دیپلمش در جا می زنیم . . به این میگن تبعیض . . خخخخخخ درمهربانی همچو . . باران باش . . که در ترنمش علف هرز و گل سرخ یکیست مترسک سرت را بالا بگیر . . از چه روی دل برتابیدی . . از چه روی عاشق کلاغ می شوی . . عاقبت با منقارش . . روی قلب مهربانت خواهد کوبید . . بیجهت صادقانه از مزرعه ی دلت مایه نگذار . . اینجا سم پاشی میکنند تا بخشکند . . محبت ها یی که انقلاب می کردی وقتی قرار بر پروانه شدن نباشد . . پیله ی دل نشکاف . . وقتی قرار بر ماندن نیست...کوله بار عشق نبند . . وقتی انتهای جاده می شود بن بست ارزوها . . سوار قطار نشو . . وقتی عشق شد بازیچه ....محکم طناب تاب دلت را ببند ایران ...وطنم . . . عشق تمام مرزهای شناخته شده است . . پسرهای زیبا ...دختر هایش زیباتر . . اینجا سرزمین من و توست . . اینجا افق ارزوها نیست ....شهر رئال هم نیست . . اینجا هر چه هست هوایش را با تمام رگ هایم حس میکنم . . وطن من ادم هایی دارد سزاوار نامش . . بدنم از خاکی شکل گرفت که . . بزرگانم همچو ارش تنشان خاک این مرز و بوم شد مثل تمام ان چیزهایی که گرفتی . . اعتماد . . غرور . . ثانیه ها....خوراک . . لطف کن بگیر مابقیه مرا.... . . تنهایی ....یا ...جانم را ...بگیر دیگر لعنتی .... دوستت دارم این یک عادت نیست . . حالا تمام جهانم . . را بگیر تمام دنیایی که مرا به ان بسته اند .. . زمینت را گشتم تو همه جای ان نفس می کشی . هر جا نگاه میکنم تو هستی . . هیچ چیز دیگر جای تو را برای این من پر نمیکند . . تو واحد بودی ...حالا به تو دارم میرسم . . از جایت جم نخور اغوشت چه حسی دارد . . خدا واقعا عاشق کش بی بدیل است برای عشق گاهی باید . . زمین شوی گاه اسمان...گاه دل شوی گاه شانه . . گاه درد ....گاه درمان . . این امپراطور لعنتی تمام سرزمین قلبت را تسخیر خواهد کرد . . تو دیگر نه پادشاهی نه سلطان . . تو منی می شوی برای او تلخی نگاه . . سردی نگاه . . سرانجام مترسکی شد...که تنها گناهش سکوتش بود . . اماااااااااا . . وقتی شکستند دلش را بهانه نیاورد ....دوست داشتنش را انکار نکرد . . تو هین نکرد ...قصه نبافت... . . قسمت گاهی بد ق س م ت می شود ...وارونگی ها تلخند برای دل ها . . اماااااااا ...زندگی جاری است ....تو فنده و کوبنده در منشور دباغ زندگی مراقب دل ها باش . . برخی ادم ها دلشان روی گسل ارمیده . . تلنگری احساسشان را . . خواهد شکست...بی جهت یادگاری با زغال روی دل ها نکشیم یکی بیاید حرف حساب بزند . . نه از غم بگوید نه از درد ...نه از نامردمی نه از خیانت . . نه از دروغ ..نه از ریا . . حرف دیگری ایا هست ادمی را در عصر نوین با سبک های مدرنش ایاااااا . . ای قلم ننویس شرم نمیکنی از دردهای ادم ها . با حرف های حسابشان سلیقه ای نیست زندگی . . که با ناهمواری هایش صاحب حق کند ادمی خودش را . . اینجا روی زمینی باید گام زد که . . از هر 10ارزو شاید صفرش هم در اغوش نیاید . . باید همیشه اماده بود . . همیشه انچه خواستار انیم در چنگمان نخواهد امد