هم سلولی...
یک الکترون با بار منفی تو مرا با تمام مثبت بودنم...با این همه صداقت ناعادلانه به مسلخ خنثی بودن کشاندی ان قدر بی حسم که اگر دوباره مرا با محبت صدا بزنی نایی برای باورش ندارم یک دنیای پر از احساس را کشتی...خوردی...ندیدی... کاش نمی شناختیم تب میکردیم برای هم.....حیف از وقتی شناختم...هر لحظه تو را قی میکنم معده به خون رسید تو چرا........................... تمام نشدی
نظرات شما عزیزان:
دلتنگی یعنی خلوت تنهاییت
از آسمون پاییزی ابری تر باشه !
خیلی قشنگ و نفرت آمیز
❥.FAR.❤.HAN.❥ + دو شنبه 30 مرداد 1394
/ 8:52 /